رمان{عشق سیاه و سفید}
❀ⓟⓐⓡⓣ¹¹⁸❀
کیونگ: اره... ا/ت گشنشهـ...
جونگ سو: باشه... منم یچیزایی میگیرم...
خلاصه وارد سوپر مارکت میشن...
کیونگ: من میرم چندتا شکلات تلخ وردارم...
جونگ سو: اها باشه..
خلاصه حستب میکنن از سوپر مارکت خارج میشن...
هردوشون سوار ماشینشون میشن...
کیونگ: بیا عزیزم...
ا/ت: اونی که من میخوامو گرفتی؟!(با ذوق)
کیونگ: اره... ۹۹درصدی...
ا/ت: ممنونم....
ویو ا/ت
با ذوق شکلاتو بازش کردم... بهش نگاه کردمو بعد نگامو دادم به کیونگ...
ا/ت: تو... نمیخوری!؟
کیونگ: نه عشقم...
ا/ت: ولی من یکم بهت میدم...
زود یه تیکه از شکلاتو کندم و دستمو بردم جلو دهنش
ا/ت: بیا بخورش..
دهنشو باز کردو زود خوردش...
ا/ت: حالا نمیخوردی اقا...(ابروهاشو داده بالا)
کیونگ: دیگه دادی منم خوردم....
ا/ت: اها....
کیونگ: چطوری میخوریش.... چقد تلخه(قیافش پیچیده به هم😂✨)
ا/ت: خو ببین... بچم دلم خواسته...
کیونگ:بچمون چقد شکموعه... انگار نه انگار الان شام خورده....
(بچه ها این پارتو داشته باشید برم حموم بیام😂🤝🏻✨🫧💚)
راستی کامنت ها ۵٠ تا بشه تا بیاما.....
کیونگ: اره... ا/ت گشنشهـ...
جونگ سو: باشه... منم یچیزایی میگیرم...
خلاصه وارد سوپر مارکت میشن...
کیونگ: من میرم چندتا شکلات تلخ وردارم...
جونگ سو: اها باشه..
خلاصه حستب میکنن از سوپر مارکت خارج میشن...
هردوشون سوار ماشینشون میشن...
کیونگ: بیا عزیزم...
ا/ت: اونی که من میخوامو گرفتی؟!(با ذوق)
کیونگ: اره... ۹۹درصدی...
ا/ت: ممنونم....
ویو ا/ت
با ذوق شکلاتو بازش کردم... بهش نگاه کردمو بعد نگامو دادم به کیونگ...
ا/ت: تو... نمیخوری!؟
کیونگ: نه عشقم...
ا/ت: ولی من یکم بهت میدم...
زود یه تیکه از شکلاتو کندم و دستمو بردم جلو دهنش
ا/ت: بیا بخورش..
دهنشو باز کردو زود خوردش...
ا/ت: حالا نمیخوردی اقا...(ابروهاشو داده بالا)
کیونگ: دیگه دادی منم خوردم....
ا/ت: اها....
کیونگ: چطوری میخوریش.... چقد تلخه(قیافش پیچیده به هم😂✨)
ا/ت: خو ببین... بچم دلم خواسته...
کیونگ:بچمون چقد شکموعه... انگار نه انگار الان شام خورده....
(بچه ها این پارتو داشته باشید برم حموم بیام😂🤝🏻✨🫧💚)
راستی کامنت ها ۵٠ تا بشه تا بیاما.....
۱۳.۰k
۱۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.